جدول جو
جدول جو

معنی عیان نمودن - جستجوی لغت در جدول جو

عیان نمودن
(نِ / نَ دَ)
آشکار کردن. واضح کردن. هویدا ساختن. عیان کردن:
جام فرعونی خبر ده تا کجاست
کآتش موسی عیان بنمود صبح.
خاقانی.
حور شود دست بریده چو من
یوسف خاطر بنمایم عیان.
خاقانی.
سگ گزیده خصم و تیغ شه چو آب
کآتش مرگ عیان خواهد نمود.
خاقانی.
و رجوع به عیان کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِ دَ)
لخت کردن. برهنه کردن. عاری نمودن:
بخندد چو پسته درون پوست وآنگه
چو بادام از آن پوست عریان نماید.
خاقانی.
و رجوع به عریان و عریان کردن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ سَ کَ دَ)
عصیان کردن. سرکشی نمودن. عاصی شدن:
به تیغ او سپه آرای نیست خواهد شد
هر آن کسی که نماید درین ملک عصیان.
فرخی (از آنندراج).
آنکس که تو را نداشت طاعت
در عصبۀ تو نمود عصیان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ عَ سِ دَ)
خیانت کردن. خیانت ورزیدن. (یادداشت مؤلف). غش. استغشاش. اغتشاش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عهد بستن دو تن با هم. معاهده کردن. معاهده. تسجیل. عهد. استعهاد. عهن. معاقده. تعاقد، همدیگر عهد و پیمان نمودن. املاه، پیمان نمودن و مبالغه کردن در آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ دَ)
آشکار شدن. هویدا گشتن:
چندان بمان که ماه نو آید عیان ز شرق
وز سوی غرب شمس تلالا برافکند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مَ گِ رِ تَ)
نشان دادن عیب. نمایاندن نقص و عیب، عیب کردن. ایراد گرفتن:
سوزنی گر نکشد سرمۀ بینش در چشم
نتوان عیب نمودن نفس عیسی را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیمان نمودن
تصویر پیمان نمودن
عهد بستن معاهده کردن: املاه پیمان نمودن و مبالغه کردن در آن
فرهنگ لغت هوشیار